سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
.... - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

به نام اهورای پاک 

 

صبح بلند میشم میرم پای تلویزیون ببینم چه خبره ... تلویزیون تبلیغات خوبی می کنه اما مطمئنم که مردم زرنگ تر از این حرفان که شرکت کنن ... ماهوراه رو میگیرم همه اکثرن حرف از رفتن به انتخابات می زنن جا می خورم و با یکی دوتا فوش رسیور رو خاموش می کنم . نهار می خورم و باز میرم پای تلویزون میبینم که جمعیت زیاده می گم تا بعد از ظهر بیشتر طول نمی کشه ! بعد از ظهر همچنان جمعیت هستند ! با خودم فکر می کنم میشه مردم باز هم دچار جو عمومی شده باشند ولی نه انسان یک بار اشتباه می کنه ... شب شده پدربزرگم نیست باز تلویزیون رو نگاه می کنم ... خیلی عجیبه یعنی بازم مردم ... در باز میشه .. پدربزرگم برگشته و شناسنامه به دست !! بدنم یخ می کنه با بغض می گم مردم همینقدر ارزش دارن و نه بیشتر میرم تو اتاقم و به تمام زحمات این چند وقته دوستای سیاسیم فکر می کنم و می گم خدایا باز چرا ؟!


موضوعات یادداشت
جمعه 84 خرداد 27 ساعت 11:48 عصر

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
42682: کل بازدید
67 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب